19 Jul
از مثلهای مشهور شیرازیان است که هرگاه جوانی خام و بیتجربه به شخصی بزرگتر از خود بیادبی و جسارت کند آن شخص گوید «از ما نخورده باشی».
میگویند یک روز شیخ سعدی از کوچهای رد میشد. یک جوان بیادب و آب بیلگام خورده انگلی به او رساند شیخ سعدی دست کرد یک پولی به او داد و بئش گفت: «از ما نخورده باشی»
پسرو که معنی حرف و کار شیخ را نفهمید پیش خودش گفت: «ئی که ییشیخ یهلاقبان اقددوم داد ای به داروغه انگشت برسونم لابد یه مشتم میده»
فردا سر چارسو بازار یک انگشتی به داروغه رساند. او هم حکم کرد دستش را بریدند.
پیام بگذارید